گوشه دواریجان (دواریان)
گوشه (دواریجان)، روستایی از توابع بخش سیلاخور شهرستان دورود در استان لرستان ایران است.
این روستا در دهستان سیلاخور قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۵۳۶ نفر (۱۴۴خانوار) بودهاست.
امام زاده زین العابدین گوشه دواریجان

امام زاده زین العابدین گوشه
این بنا مکانیست که سالها مردمانی ساده و بی ریا خالصانه در ان شکر خدای را بجا می اوردند و دلهای پاک خویش را با معبود یکتا پیوند می زدند.
امام زاده گوشه دواریان (دواریجان) سالها میزبان هزاران نفر از قومیت های ترک و لر از گوشه و کنار و حوالی در روستای گوشه دواریجان بوده است که با توجه به ابگیری سد مروک و به زیر اب رفتن کل روستای گوشه و ترک سکنه هنوز هم این میزبانی به قوه خود پابرجاست.
قبل از ابگیری سد مروک همه ساله مردمان خون گرم گوشه دواریجان در ایام عزا داری سیدالشهدا هیئت تواندشت و هیات سایر روستاها را به این مکان مقدس دعوت میکردند و با ترکیب هیئت ها که نشانه یکپارچگی و هم دلی روستاها بود به عزاداری مشغول می شدند.
این بنا قدمت بسیار بالایی دارد و هم اکنون به علت عدم رسیدگی رو به ویرانیست…
قبلا وقتی اسم گوشه میومد همه میگفتند همون روستایی که امامزاده داره؟!ولی الان گوشه یعنی سد |:
اون وقتا غریبه ها خیلی کم به روستا میومدن، مستقیم میرفتن امامزاده زیارت میکردن و میرفتن ولی الان مستقیم میان سد سیاحت میکنن و میرن|:
قبلا اگه قرار بود جایی از روستا شلوغ باشه، یا مسجد بود یا امامزاده. الان سد|:
قبلا پنجشنبه و جمعه معنیش امامزاده و فاتحه خوندن بود الان سد|:
ارتباط بین اهالی روستا

گوشه دواریان
بچه که بودم، روستا یه پل چوبی داشت که روی رودخانه وسط روستا قرار داشت… اهالی برای رفت و آمد ازش استفاده میکردند… یادمه پاییز و زمستون که برف و بارون میومد، آب پل رو با خودش میبرد و ارتباط اهالی اون طرف روستا با این طرفیها چند وقتی قطع میشد تا اهالی دوباره پل تازه ای آماده کنند… بالاخره اواخر دهه هفتاد اهالی با کمک هم و کمکهای بقیه این پل سیمانی رو میسازند… البته الان رودخانه آب سابق رو نداره و پل هم دیگه کمتر شاهد اهالی روستاست و بیشتر ماشینهایی که بار سنگ دارند رو تحمل میکنه… . عکس از: “ابراهیم اکبری”
برداشت محصولات

گوشه دواریان
بعد از برداشت محصول(گندم،نخود و…) اونا رو خرمن میکردیم. هر کس یه روز رو برای خرمن کوبیدن انتخاب میکرد و هر روز نوبت یکی بود و همه میرفتن و بهش کمک میکردن. حس خیلی خوبی داشت و یه جورایی پایان سال کاری کشاورزی محسوب میشد. بعد از تموم شدن کار، همه می رفتیم رودخونه و تنی به آب میزدیم … .
پ.ن: ۱.اون صبحونه هایی که بین کار میخوردیم فوق العاده بود ۲.ولی خدائیش کار سختی هم بود ۳.فقط میشه گفت یادش بخیر #روستای_گوشه#دورود#سیلاخور#لرستان#خرمن
برج عبدل

برج عبدل
#برج_عبدل قدیمی ها میگن که روستا چهار تا ازین#برج ها داشته که برای نگهبانی و مراقبت از روستا ازشون استفاده میکردن، با تونل به هم راه داشتند. از قدمت این سازه کسی اطلاع دقیقی نداره!
متاسفانه به دلیل سد سازی از بین رفتنهاست . . عکس از: @meysamkhosravani05 عکاس: @hamidrezagolshan .
بعد از اب گیری سد
انسان خود را محور جهان میپندارد؛ اما در برابر دنیای به این بزرگی که بدون حضور او نیز همچنان میچرخد، خیلی کوچک است و این حقیقت برایش ننگ آور است و از سر نا امیدی سعی میکند همه را تحت فرمان خود دربیاورد. . شازده کوچولو/آنتوان اگزوپری .
پ.ن: ۱.تصویر بالا قبل از آبگیری، و تصویر پایین بعد از آبگیری سد
مدرسه گوشه دواریجان دهه 60

گوشه

گوشه دواریجان
اون وقتا زندگی طعم دیگه ای داشت…همگی صمیمی دور هم،صبح ساعت ۷ میرفتیم و تا وقتیمعلم ها از شهر بیان بازی میکردیم…زمستونا سرسره بازی،برف بازیبخاری نفتی هایی که بعضی وقتا روشن نمیشدن؛ نیمکت هایی که سه نفری میشستیم،کلاس هایی که نوبتی تمیز میکردیم، معلم هایی که همه اهالی رو میشناختنهمه و همه الان فقط خاطره اند…
پی نوشت:تصویر بالا مربوط به سال ۸۲ میشه، کلاس چهارم ابتدایی. #مدرسه_ملکوت
سد خاکی مروک

سد مروک
عملیات ساخت این سد ازسال 1382 شروع شد، این سد یک سد خاکی است که ارتفاع آن 68 متر، طول تاج آن 486 متر و عرض تاج به 12 متر میرسد و بزرگترین سد خاکی استان لرستان است. سد، سال گذشته بعد از حدود 12 سال!!! بدست معاون رئیس جمهور افتتاح شد، ولی هنوز هم کار روی سد ادامه دارد.
تصویر پایانی

گوشه دواریجان
این پست و تصاویر علاوه بر عدم زنده کردن خاطرات شیرین چه بسا تلخ ، دردناک و چرکین است!
من میفهمم ! میفهمم اوارگی و دربه دری اجباری را! من میفهمم از خانه بیرون شدن چه تلخ است! من میفهمم از دست دادن خاطرات کوچه و مدرسه را ! از دست دادن خاطرات یعنی مرگ بخشی از زندگی! من میفهمم دختران و پسران گوشه دواریجان چه میکشند وقتی به خانه های ویران خود چشم میدوزند ، درک میکنم، مرور این تصاویر و خاطرات باعث میشود تا قلبتان تیر بکشد و ماوایی دگر نیست تا به انجا پناه ببرید و زخم هایتان را التیام ببخشید ! در گوشه هیچ چیزی در انتظار شما نیست جز اب و خاک مشتی خشت
یک دیدگاه
مریم
واقعأ عجب جای بود الان همش شده آب وسد…یاد اون زمان بچگی بخیر که میرفتیم خونه مادربزرگم تو گوشه اون درختای زردآلو همه دورهم بودن وشاد الان دیگه نه مادر بزرگی هست نه خونه ای مونده همه رو آب گرفته چه حیف…..
مرسی بابت عکسای گوشه
admin
بله واقعا روستای بسیار دنج ، سبز و زیبایی بود. واقعا حیف شد
ف.گ
هنوز عطر نون تازه که مادربزرگم برامون میپخت تو مشاممه ، هنوز صدای شر شر بارونش تو سیزده روز عید تو گوشمه ، هنوز عطر شکوفه زردالو و سیب حیاط پدربزرگ تو مشامم می پیچه ، آخ که چه روزهایی رو شب کردیم توی اون روستا ، حیف و صد حیف که دیگه چیزی ازش نمونده به جز یک امامزاده که اونم از وقتی دورش رو حصار کشیدن دیگه مثل سابقش نیست مثل روزایی که تو بقعه امامزاده بساط چای نذری به راه بود ،
الان که نزدیک نوروزه یاد بچگیهام افتادم که شبا قبل از حرکت به سمت روستا ، از فرط خوشحالی تا صبح لباسمونو بالای سرمون میذاشتیم تا زمانی رو از دست ندیم
آخ که چقدر تنگه دلم…
hadi pirhadi
متاسفانه زمان هرگز برنمیگرده خانوم گودرزی ، و اون روزهای بی تکرار هرگز ظهور نخواهد کرد. مهاجرت خیلی سخته و سخت تر از اون اینه که زادگاهت رو به زور ازت بگیرن و نابودش کنند…
#گوشه_دواریجان